چشم مرا روشن کن
گزیده داستانهای جشنواره بینالمللی امام رضا(ع)توضیحات و مشخصات
«چشم مرا روشن کن»، گزیده داستانهای جشنواره بینالمللی امام رضا(ع) است. در یکی از داستانهای کوتاه این مجموعه به نام «تابلو» میخوانیم: «مامانم گفته بود اگر توپت به این تابلو بخوره، حسابت را میرسم ولی الان توپ به تابلو خورده بود و شیشههاش روی زمین ریخته بود. توی تابلو یک آقای نورانی نشسته بود و […]
«چشم مرا روشن کن»، گزیده داستانهای جشنواره بینالمللی امام رضا(ع) است. در یکی از داستانهای کوتاه این مجموعه به نام «تابلو» میخوانیم: «مامانم گفته بود اگر توپت به این تابلو بخوره، حسابت را میرسم ولی الان توپ به تابلو خورده بود و شیشههاش روی زمین ریخته بود. توی تابلو یک آقای نورانی نشسته بود و دستش را گرفته بود جلوی یک آهو. آهو هم سرش را روی پای اون آقا گذاشته بود. رو به رویش یه شکارچی بود با اسبش. مامان گفته بود این آقاهه امام رضاست که اجازه نمیده این شکارچی اون آهوی مامان را بگیره. مامان راست میگفت. اون دو بچه آهو به امام رضا نگاه میکردند. دور تا دور امام رضا گل بود. دور تا دور شکارچی، خار. شکارچی به اسبش تیر و کمان بسته بود و یک پرنده و خرگوش کنار امام رضا و شترش بود و بابای بچه آهوها اما حیف تابلو شکسته بود. مامان کلید را توی قفل انداخت و تا اومد توی اتاق، گفت: به شیشهها دست نزن. الان خودم جمع میکنم. به امام رضا نگاه کردم. انگار دستش را جلو آورده بود تا مامان مرا دعوا نکنه.»
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.