پاورچین تا عشق

و چند داستان دیگر
کتاب پاورچین تا عشق؛ و چند داستان دیگر مجموعه‌داستانی نوشتهٔ راضیه تجار است و انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است. چراغ و گودال، ماه، سوری، پاورچین تا عشق، از آسمانی دیگر،..ادامه
  • قیمت: 115,000 تومان
    + -

توضیحات و مشخصات

کتاب پاورچین تا عشق؛ و چند داستان دیگر مجموعه‌داستانی نوشتهٔ راضیه تجار است و انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است. چراغ و گودال، ماه، سوری، پاورچین تا عشق، از آسمانی دیگر، پله‌ها، آخرین پناه، خرگوش کوچولو، باغ اما ویران و آهوی کوهی از داستان‌های کوتاه این مجموعه هستند.

 

داستان کوتاه یکی از راه‌های انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. با داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله می‌گیرید و گمشده وجودتان را پیدا می‌کنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سال‌ها نویسندگان در داستانشان بازگو کرده‌اند.

داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده‌ است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور می‌کند و کمک می‌کند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینه‌ای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.

بریده‌ای از کتاب پاورچین تا عشق

شیشه را نگاه می‌کنم، اشباح سرگردان را می‌بینم. می‌بینم که روی آن بالا و پایین می‌روند، بین من و دنیای خارج قد می‌کشند، تنگ هم می‌ایستند و موذیانه نگاهم می‌کنند. پارچه نمدار را که برمی‌دارم از ترس خود را به هم می‌فشرند. آن‌ها را که محو می‌کنم، آسمان آبی‌تر می‌شود و نوک شاخه‌های کاج سبزتر. اما دقایقی بعد باز فرود می‌آیند و اگر امروز نه، فردا... آن‌ها روی همه چیز را می‌پوشانند و من خسته‌ام؛ از این همه غبار، از این همیشگی‌ها. نگاهم به تلألو حلقه‌ام می‌افتد. از تابش شعاع نور بر نگینش رنگین‌کمانی بر سقف نشسته که انتهایش پلی زده تا آن سوی افق. رنگین‌کمان پلی است برای رهایی من، اما واقعیت‌ها به زمینم می‌کشانند. بوی غذا می‌آید؛ غذایی که می‌سوزد. این است واقعیت. از جا می‌پرم. روی شعله گاز، غذا به رنگ قهوه‌ای تیره، به جدار ظرف چسبیده. ظرف را زیر شیر آب می‌گذارم. از برخورد آب با سطح صاف، تاج‌های کوچکی درست شده، که می‌شکنند، چون رؤیاهایم. کنار پنجره می‌آیم. روبه‌رویم بلوک‌های سیمانی، ستون به ستون، ایستاده‌اند؛ خاموش، سرد، خاکستری. پنجره‌ها، بی پلک زدنی، خیره‌اند. در چشم یکی از پنجره‌ها تصویر پسربچه‌ای است سوار بر سه‌چرخه‌اش و در گوشه‌ای دیگر دخترکی سوار بر تاب. پسرک سوار بر اسب تا انتها می‌تازد و دخترک با تاب خود از فراز همۀ بلوک‌ها می‌گذرد و با دود خاکستری دودکش‌ها بالا می‌رود. صدای گریه می‌آید. به شتاب برمی‌گردم. چون همیشه، از صدای گریه می‌لرزم. کوچولویم از پشت پردۀ توری قفسش اسارتش را فریاد می‌زند. پرده را کنار می‌زنم. به گردنم می‌آویزد. من به او و یا او به من پناه می‌آورد؟ به کنار پنجره می‌رویم. چون پرنده‌ای به هوای نور، خود را به شیشه می‌چسباند. ده‌ها کودک دیگر نیز، چون پروانه‌هایی در پیله، با لب‌هایی بازشده از فریاد و چشم‌هایی غلتیده در اشک، با مشت به شیشه می‌کوبند. خم می‌شوم؛ از پنجره خم می‌شوم. پدرها می‌آیند و تو هم. خسته‌تر از آن هستید که سر بلند کنید و بچه‌ها را ببینید. در دست هر کدامتان باری است از میوه یا روزنامه و یا کیفی. جاده طولانی است. مسافران خسته‌ای هستید که برای دمی فراغت، آشیانه را انتخاب کرده‌اید. به بالکن می‌آیم؛ مرز بین قفس و نفس، سهم کوچکی از خانه، که هوای پاک را می‌نوشد. باید بلند صدایت کنم تا بشنوی.

مشخصات

  • شابک:

    9786000350994

  • قطع:

    رقعی

  • تعداد صفحه:

    300

  • سال انتشار شمسی:

    1401

  • نویسنده:

    راضیه تجار،

پدیدآورندگان

ثبت نظر و نظرات

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد