نمای دور: مصطفی رهایی: کتاب محرمانه علیرغم حجم اندک آن اعترافنامهای بزرگ محسوب میشود که حداقل در متون فارسی دست اول و کمنظیر است. البته به نظر میرسد سرگرد القیسی به طور عامدانه مسائل بسیاری را مخفی کرده است. در واقع او به آنچه دوست داشته است اعتراف کند، اعتراف کرده است! سادهلوحانه است اگر باور کنیم خاطرات فردی با چنین موقعیتی فقط 80 صفحه است. البته چنین برخوردی از سوی این نظامی سابق ارتش صدام تا حدی قابل درک است. فقط دو دهه از پایان جنگ عراق و ایران گذشته و به رغم سقوط حکومت صدام، افشای چنین اسراری از سوی نظامیان سابق اما ذینفوذ میتواند تبعاتی هم در پی داشته باشد.
مهم این است که وی یک منبع ارزشمند است؛ منبعی که نباید به سادگی از کنار او و اطلاعاتش گذشت. خواندن این صفحات اندک اما جذاب دریچههای تازهای در برابر هر ایرانی باز میکند.
از کتاب:رامسفلد در تالار ویژه به سعدون حمادی گفته بود: ما آمدهایم به صدام بگوییم برایت احترام قائلیم و چگونه میتوانیم کمکت کنیم؟ تو بخواه، کمکت میکنیم.
هنگامی که صدام این کلمات را از رامسفلد شنید، جواب داد: من فقط یک درخواست از شما دارم و آن جلوگیری از ورود سلاح به ایران است. شب و روز کار کنید تا سلاح به دست ایرانیها نرسد.
رامسفلد که منظور صدام را فهمید، لبخندی زد و گفت:این پیام شما را به رییسجمهور کشورم میرسانم.
صفحه 30
از همین قلم:هنگ ترسوها (سوره مهر) راز قلعه 2519 (سوره مهر) روز وحشت (سوره مهر) مهمان کعبه: سفرنامه حج (سوره مهر) آزادگان بگویید (سوره مهر)