مرتضی آیینه زندگیام بود، جلد 2
گفتوگو با مریم امینی همسر شهید سیدمرتضی آوینیمجموعه بانوی ماه
- قیمت: 10,000 تومان
توضیحات و مشخصات
شهید مرتضی آوینی کلمه «روزمرگی» را زیاد به کار میبرد و چقدر پرهیز میکرد که گرفتار این روزمرگی نشود.
اینها را همسرش مریم امینی میگوید، در گفتوگویی که با مرتضی سرهنگی و هدایتالله بهبودی انجام داده است، در همین کتاب «مرتضی آیینه زندگیام بود». شاید به همین خاطر است که در این کتاب هم ردپای چندانی از روزمرگریهای زندگی مشترک آنها نیست و امینی بیشتر به سیر و سلوک همسر شهیدش و اندیشههای او پرداخته است. حتی وقتی صحبت از ازدواج آنها میشود، به سادگی میگوید: «چیز خاصی ندارد که بشود به آن اشاره کرد. خیلی معمولی بود. سال 1354 بود که نامزد شدیم و خردادماه سال 1357 بود که ازدواج کردیم.» بعد، دیگر هر چه هست، بیشتر احوالات شهید آوینی است در مقاطع مختلف و در برخورد با آدمها و مقولات گوناگون. مثلا امینی از حالات آوینی در ایام انقلاب میگوید و آشنایی وی با امام راحل که نقطه پایانی بوده است بر جستوجوهای بیپایان و التهاب روحش. گرایش آوینی به سینما، قوام مذهبی او، سواد و مطالعات شهید و البته احساس مسئولیت در برابر کارهای خانه، از دیگر موضوعاتی است که امینی به آنها میپردازد. نظرات سید شهیدان اهل قلم درباره شهادت و جاودانگی، به همراه روایت به شهادت رسیدن راوی «روایت فتح» هم از فرازهای خواندنی این کتاب است.
صغری اکبرنژاد، متولد سال 1335 تهران و بزرگ شده همین شهر است. او در سال 1353 در رشته زیستشناسى دانشگاه تربیت معلم قبول شد و از همان روزها با مسائل عمیق اسلام آشنا شد.
در سال 1354به دلیل فعالیتهای سیاسی به زندان افتاد و در آنجا با خاله محمد جهانآرا آشنا شد. از همینجا بود که با افکار محمد و گروه «منصورون» نیز آشنایی یافت. او بعد از انقلاب و همزمان با وقایع سیاسی کشور با جهانآرا بیشتر آشنا شد و نهایت در کنار مزار برادر شهید او در تهران به عقد آن جوان 23 ساله درآمد.
خانم اکبرنژاد در دو سال و دو ماهی که در کنار جهانآرا زندگى کرد، همواره پشتیبان او بود و در جبهههای نبرد نیز او را تنها نگذاشت. او از جهانآرا دو پسر به نامهای حمزه و محمدسلمان دارد.
نمای دور:محمد جهانآرا در سال 1333 در خرمشهر زاده شد. در سال ۱۳۴۸ تحت تاثیر جنبش اسلامی به رهبری امام (ره) همراه عدهای از دوستانش وارد مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی شد و گروه «اللهاکبر» را راهاندازی کرد. اواخر سال ۱۳۴۹ به عضویت گروه حزبالله خرمشهر درآمد و دو سال بعد با شناسایی ساواک زندانی شد.
جهانآرا در سال ۱۳۵7 هنگامی که میخواست به سرپرستی شهید اندرزگو به اردوگاههای مقاومت فلسطین سفر کند، به دلیل کشتار مردم تهران از سوی رژیم شاه در میدان ژاله در هفدهم شهریور از سفر بازماند. اما بعد از پیروزی انقلاب پس از مدتها زندگی مخفی به خرمشهر بازگشت و کانون فرهنگی انقلابیون خرمشهر را تشکیل داد. در سال 58 فرماندهی سپاه خرمشهر را عهدهدار شد و با شروع جنگ دوشادوش مردم از شهر دفاع کرد. گام دیگرش شکستن محاصره آبادان بود، اما شیرینی این پیروزی با سقوط هواپیمای او و همراهانش در مسیر تهران به تاریخ هفتم مهرماه تلخ شد.
از کتاب:پیوند جهانآرا و خرمشهر به نظر من به خاطر علاقه زیادی بود که محمد به خرمشهر داشت. جهانآرا میگفت: «مردم خرمشهر مظلوم واقع شدهاند. به آنها کمکی نشد. تجهیزاتی نیامد. آنان از دل و جان نیرو گذاشتند. جهانآرا میگفت من بعضی از شبها جسدهای بچههای خرمشهر را میبینم که توسط سگها تکهپاره میشود، ولی ما نمیتوانیم از سنگرها و پناهگاهها خارج شویم و این جنازهها را نجات دهیم. شب و روز جهانآرا خرمشهر بود.
مشخصات
-
شابک:
9789649291925
-
قطع:
پالتویی
-
تعداد صفحه:
39
-
نویسنده:
مرتضی سرهنگی،
پدیدآورندگان
-
نویسنده یا مولف کتاب مرتضی آیینه زندگیام بود
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.