نمای نزدیک: «اصیل آباد» نوشته محمدرضا سرشار است که نخستینبار در سال 86 از سوی انتشارات سوره مهر برای دورههای راهنمایی تحصیلی و دبیرستان منتشر شد. سرشار در این کتاب روایتگر داستان روستایی به همین نام است؛ روستایی که کنار یک رودخانه بزرگ و پرآب، درون یک دشت حاصلخیز و خوش آب و هوا قرار دارد و بین روستاهای اطراف از هر نظر نمونه است، مردهایش در فصل کشت زمینها را شخم میزنند، کودکانش خوشحال و با نشاطند. همه چیز عالی است؛ اجاقها و تنورها همیشه روشن؛ صحرا پر از علف، گله سیر، همه شاد، همه از زندگی خود راضی هستند، زیرا برکت و نعمت در روستا فراوان است.
در روستا فقط دو نفر از مردها سواد دارند، آخوند ده و علیآقا که هم معلم و هم مدیر مدرسه است و با تجربههایی که در شهر به دست آورده و با همفکری و موافقت ملا برای پیشرفت ده نقشههای بسیاری کشیده است. او خیال دارد چند کارگاه در روستا ایجاد کند و کشاورزی را رونق بیشتری بدهد و بچهها و اهالی روستا را باسواد کند.
در زندگی ساده و بیآلایش روستاییها سر و کله فردی با نام «پیلهور» پیدا میشود. او با فریاد شهر فرنگ، بچههای روستا را جذب میکند. وقتی بچهها کاملا مشتاق شهر فرنگ میشوند، از آنها پول میخواهد، سپس کمکم مردها را برای تماشای عکسهای شهر فرنگ ترغیب میکند. زنهای روستا هم مبهوت شهر فرنگ میشوند. شهر فرنگ، همه مردم را تغییر میدهد، زنها هوس گوشواره و النگو میکنند، بچهها، اسباب بازیهای شهری میخواهند و لباسهای ساده، جذابیت خود را برای مردم از دست میدهد تا اینکه پای وسایل مورد استفاده در شهر به روستا باز میشود و همین اتفاق، پیامدهای بعدی را به وجود میآورد. مردم قانع روستا، دل به فرنگ میبازند، مسیر زندگی و هدف آنها تغییر میکند و نعمت و برکت از زندگیشان میرود.
با این همه، دست آخر روستاییان به کمک بزرگتر خود راه را از چاه مییابند و ...
سرشار در این کتاب، به رسالت خود به عنوان نویسندهای متعهد عمل کرده و به نقد مظاهر دنیای غرب پرداخته است؛ این کار را هم در لفافه داستانی خواندنی انجام داده است تا مخاطب را با خود همراه و همدل کند.
نمای دور:محمدرضا سرشار: اصیلآباد، روایت انسانهایی است که با دیدن ظواهر فریبنده غرب، هست و نیست خود را میبازند و تبدیل به آلت دست آنها میشوند. در این داستان شخصیتهایی وجود دارند که تا انتهای داستان، دستخوش تغییر نمیشوند و آنها را میتوان نمادی از رهبران دینی جامعه و مبلغان فرهنگی دانست. مدرسه و مسجد که با استحاله مردم، متروک شدهاند، توسط این دو نفر سرپا نگه داشته میشوند و آنها مردم را گاه و بیگاه از خطرات پیش رو آگاه میکنند.
اولین تظاهرات انقلاب در اوایل پاییز 1356 از حرم حضرت عبدالعظیم آغاز شد. با جماعتی از روشنفکران راه افتادیم و از بازار گذشتیم و به خیابان آمدیم. حالا همه منتظر بودند که مأمورها به جمعیت حمله کنند. ولی شعارگویان از ابن بابویه و کلانتری هم رد شدیم و خبری نشد. من اصیلآباد را بلافاصله بعد از این تظاهرات و در جریان اعتصابات دانشجویی نوشتم.
از کتاب:فردای همان روز، پیلهور اتاقی در خانه فرهاد اجاره کرد و جنسها را به آنجا برد. وقتی که اثاثیهاش را جلو فرهاد و زن و بچههای او باز کرد، چشم آنها میخواست از حدقه بیرون بپرد: گوشوارههای زیبا، النگو، انگشتری، دستبند، لباسهای رنگ و وارنگ، اسباب بازیهای جورواجور؛ و از همه مهمتر و عجیبتر جعبهای که شکل رادیوی علیآقا بود.
فرهاد، وقتی آن را دید، با تعجب پرسید: «این دیگر چیست؟»
پیلهور لبخندی زد و گفت: «گرامافون»
صفحه 20
لینک خرید نسخه الکترونیکی
محتوای کتاب :
عالی
اثر گذاری متن :
خوب
طرح جلد :
عالی
کیفیت چاپ :
عالی
وارد شوید
برای اینکه بتوانید کتاب را ارزیابی کنید ابتدا باید وارد حساب
کاربری خود بشوید.