چراغ‌های روشن شهر

خاطرات زهره فرهادی
کتاب چراغ‌های روشن شهر: خاطرات زهره فرهادی نوشته‌ی فائزه ساسانی خواه، تصویری قابل تأمل از جایگاه زنان و دختران در روزهای جنگ تحمیلی است. چراغ‌های روشن شهر روایتی‌ است از سال‌های نه چندان دور، از رو..ادامه
  • قیمت: 120,000 تومان
    + -

توضیحات و مشخصات

کتاب چراغ‌های روشن شهر: خاطرات زهره فرهادی نوشته‌ی فائزه ساسانی خواه، تصویری قابل تأمل از جایگاه زنان و دختران در روزهای جنگ تحمیلی است. چراغ‌های روشن شهر روایتی‌ است از سال‌های نه چندان دور، از روزهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور فرهادی در فعالیت‌های فرهنگی و تحول شخصیتش تا سال‌های پس از پیروزی […]

کتاب چراغ‌های روشن شهر: خاطرات زهره فرهادی نوشته‌ی فائزه ساسانی خواه، تصویری قابل تأمل از جایگاه زنان و دختران در روزهای جنگ تحمیلی است.

چراغ‌های روشن شهر روایتی‌ است از سال‌های نه چندان دور، از روزهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور فرهادی در فعالیت‌های فرهنگی و تحول شخصیتش تا سال‌های پس از پیروزی و آغاز دفاع مقدس مردمی ایران.

این اثر چکیده‌ای از دوران نوجوانی زهره فرهادی است که گاه به رؤیایی زیبا شبیه شده و باورش در این زمانه برای ساسانی خواه هم نیز سخت گشته است. چراغ‌های روشن شهر تنها بخشی از وقایع و حوادثی است که بر پاره‌ای از سرزمین مادری‌مان گذشته است. اگرچه همه می‌دانیم که هیچ‌گاه فداکاری‌های زنان و مردان در آن دوره در هیچ کتابی آن‌چنان ‌که شایسته و درخور است نیامده و نخواهد آمد.

چراغ‌های روشن شهر قصه‌ای است از رشادت‌های آن عزیزان و گمنامان که در نزد مردم و مهم‌تر از همه در پیشگاه خداوند به منصه ظهور رساندند. آنان به دنیا ثابت کردند دفاع در برابر استکبار و مزدورانشان سن و سال و زن و مرد نمی‌شناسد. ملت ما با دفاع جانانه در آن هشت سال در مقابل تهاجم دشمنان، مصداق آیه «فاستقم کما امرت» شدند و با ایستادگی و دفاع، دست تعرضشان را کوتاه کرده و به آنان که قرار بود کشورمان را چند روزه اشغال کنند، درس بزرگی دادند؛ مردانی چون جهان‌آرا که به مانند نامش دنیا را با پیام رشادت و شهادت زینت بخشید و خط‌شکن راهی شد که هم‌اکنون در مدافعین حرم دو صد چندان جلوه‌گر شده است.

به گفته سرکار خانم فرهادی بنا به مسئولیتی که بر دوش افراد است و برای آگاهی این نسل و نسل‌های آینده که آن ایام را ندیده و درک نکرده‌اند و با توجیه اینکه این خاطرات متعلق به ایشان نیست و حق همگان است که بدانند بر تاریخ این کشور چه گذشته و برای آرامش امروز ما چه خون‌هایی که ریخته نشده و چه عزیزانی که پرپر نشده‌اند، حاضر به بازگو کردن خاطرات خویش شده است.

امید است که همگان بدانند که ما مدیون کسانی هستیم که بی‌چشم داشت از تمام لذات مادی این دنیا گذشتند و بهترین سرمایه که جانشان بود در این راه نثار کردند. خلوص و جان‌فشانی مردان و زنان خرمشهر بیشتر به رؤیایی صادق شبیه است که شاید باور حماسه‌هایشان در بعضی اذهان نگنجد؛ اما واقعیت این است که حماسه خرمشهر فراتر از گفته‌ها و شنیده‌هاست و به‌رغم تلخی‌هایش، آنچه دیده شده زیبا بوده است.

کتاب حاضر حاصل پنج سال مصاحبه عمیق و هدفمند ساسانی خواه با راوی، تحقیقات میدانی و کتابخانه‌ای، دو سفر به استان خوزستان و صحبت و جلسه‌های متعدد با کارشناسان حوزه خاطره‌نگاری است.

بریده‌ای از کتاب چراغ‌های روشن شهر

دوباره شادی به خانه برگشته بود و بوی غذاهای خوشمزۀ مادر در خانه پیچیده بود. از خوشحالی روی پا بند نبودم. مادر برای معالجۀ دل‌دردهایی که مدتی می‌شد به آن دچار شده بود و دکترها ریشه‌اش را تشخیص نمی‌دادند، به تهران رفته و حالا از سفر برگشته بود. دختر کوچکش بودم و به او وابسته. دلم می‌خواست هر جا می‌رود، کنارش باشم یا هر کاری می‌کند، انجام بدهم. اما خودش خیلی شاد نبود. از شنیدن خبر آتش‌سوزی سینما رکس ناراحت و گرفته بود. وقتی این اتفاق در آبادان رخ داد، تهران بود و خبر نداشت دو نفر از اقواممان در این حادثه شهید شده‌اند. فاجعۀ آتش‌سوزی، شب بیست‌وهشتم مرداد 1357 اتفاق افتاد. آن شب ما در خانه بودیم. محمدرضا با دوستانش در کوچه فوتبال بازی می‌کردند. ساعتی نگذشته بود که دوید توی خانه و گفت: «ماشین‌های آتش‌نشانی از نیروی دریایی بیرون اومدند و راه افتادند طرف آبادان.» آن‌ها فکر کرده بودند پالایشگاه نفت آبادان آتش گرفته، اما وقتی از راننده‌هایی که از آن‌جا می‌آ‌مدند می‌پرسند چه اتفاقی افتاده، می‌فهمند یکی از سینماهای آبادان آتش گرفته و ماشین‌های آتش‌نشانی به آن‌جا می‌روند. محمدرضا و دوستانش شبانه به سمت آبادان که کمتر از بیست دقیقه با خرمشهر فاصله داشت راه افتادند. او بعد از برگشت، برایمان تعریف کرد سینما رکس به علت نامعلومی آتش گرفته و کسانی که برای تماشای فیلم گوزن‌ها به سینما رفته بودند، جزغاله شده‌اند. مأموران شهربانی و نیروهای نظامی خیابان امیری را بسته بودند و به کسی اجازه نزدیک‌شدن به سینما را نمی‌دادند. محمدرضا و دوستانش تلاش می‌کنند از خیابان‌های فرعی خودشان را به سینما برسانند، اما مأموران مانع نزدیک‌شدن آن‌ها به سینما رکس می‌شوند.

مشخصات

  • شابک:

    9786000328931

  • قطع:

    رقعى

  • تعداد صفحه:

    543

  • نویسنده:

    فائزه ساسانی‌خواه،

پدیدآورندگان

ثبت نظر و نظرات

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد