نگاهی به کتاب پاییز آمد؛ فخرالسادات زمانه خون و جنگ

24 دی 1402

«تا مدت‌ها به جای قبله، رو به پدرم نماز می‌خواندم!» پدر الگو و معبود دختری می‌شود که او را از فخری شیطونه مغازه علی چراغ‌ساز تبدیل می‌کند به فخرالسادات زمانه خون و جنگ. مامان لعیا می‌شود زن‌های مستقل امروز که می‌توانند روی پای خودشان بایستند و فشار زندگی را از مردهایشان کم کنند. فخرالسادات، آینده را در گذشته زندگی کرده است. با خانواده‌ای که سانسور نشده است.

این روایت از مقدسات اغراق‌آمیز خاطرات شهدا به دور مانده است. از همان ابتدا می‌بینیم که مادر قلیان دم می‌کند و فخرالسادات نشسته است کنار بساط مادرش. این احتمالا بخشی زندگی همه ماست و یا ازدواجی که مخالفت خانواده را به همراه داشت. نثر این روایت برای هر خواننده‌ای روان است و قابل فهم به طوری‌که جملات برای ما تصویر می‌شود. شخصیت‌ها هیچ‌کدام در سایه نمانده است و مخاطب تا پایان روایت هیچ شخصیتی را در ذهنش گم نمی‌کند. فخرالسادات، شهید احمد یوسفی را با ظرافت تمام به خواننده معرفی می‌کند و با هر ابراز عشقی، دلمان را می‌لرزاند و با هر ماموریت دل‌نگرانمان می‌کند. ما را به دل یک زندگی عینی می‌کشد. به روزهایی که با تصورش درد می‌کشیم و اشک می‌ریزیم و عشق می‌ورزیم. راوی از شهامت دخترانمان می‌نویسد در موقعیت‌های مختلف. فخرالسادات دختر
شر و شور خانه، همپیمان با برادرش اعلامیه پخش می‌کرد و مبارز می‌طلبید برای رهایی. برای رقص روی سن، خودش را خجالتی نشان داد و برای حضور در صحنه جنگ و شهادت، انقلاب‌گر بود. اگر صحنه جنگ و شهادت را از روایت عشق و دلدادگی فخرالسادات موسوی و همسرش شهید احمد یوسفی کم کنیم؛ عشق من و توست در نیمکت کنار خیابان و کافه‌ها و دورهمی‌ها. همان‌قدر صادق و پرشور.
آن‌روزها قلب مردم گورستانی بود برای دفن عزیزانشان. قلب‌هایی که به عزا نشسته بودند و بدن‌هایی که بایستی دفاع می‌کردند. در این روایت مخاطب فرصت غصه و دیدن اشک و عزاداری‌ها را ندارد. در «پاییز آمد» با شجاعت رو‌به‌رو هستیم. نویسنده ما را به دل مقاومت می‌کشاند نه اندوه در مقابل از دست دادن میهن. روایت ما را با شخصیت‌های کاملا زنده به آینده‌ای سوق می‌دهد که انگار پایانش را در دل جنگ به جشن نشسته‌اند. فخری یقین دارد در پی فراق و اندوه، شوری در انتظار است. چه لذتی بیشتر از دفاع و پیروزی از ملت و کشور برای دختری که از بچگی پا به پای برادر و همسر و همرزم‌هایش خود را به خدمت گرفته بود. فخری از جنس زنان مبارز این مملکت به خوبی در کتاب «پاییز آمد» درخشیده است. به خوبی «فخری» به عنوان شخصیت اصلی و دیگر شخصیت‌ها در ذهنمان ماندگار می‌شود. شهادت احمد یوسفی تاوان شجاعت است برای فخری. گلستان جعفریان ما را تا لحظه آخر همراه فخری می‌کشاند. در پایان نویسنده مخاطب را با شخصیت اصلی در سردخانه تنها می‌گذارد. گویی همه ما فخرالسادات زمان خون و جنگ هستیم که فرصتی برای عزاداری و اندوه نداریم.
کتاب خوب برای خوانده شدن غنیمت است. کتاب «پاییز آمد» اثری از انتشارات سوره مهر از جنس روایت امروزی است. می‌توان ورق زد و خسته نشد. می‌توان با تمام شخصیت‌ها همذات‌پنداری کرد. این قدرت نویسنده است برای ساختن شخصیت و روایت خوب از جنگی که در این کتاب کلیشه نمی‌شود.
منبع: روزنامه کیهان
نویسنده: ثریا دهقان

ثبت نظر و نظرات

اولین نفری باش که نظرش منتشر میشه

مطالب مرتبط

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد