امیر اسلام، همرزم رئیسعلی دلواری و شخصیتی که مخالف حضور انگلستان در بوشهر بود

21 فروردین 1402

مجموعه پژوهشی «شخصیت‌های مانا» با هدف ارائه الگوهای موفق، به زندگی شخصیت‌های نیک‌نامی می‌پردازد که در عرصه دانش، فرهنگ، سیاست و اجتماع در ایران معاصر زیسته و درگذشته‌اند. کتاب «زائر خضرخان» تالیف حسین هژبریان یکی از کتاب‌های این مجموعه است که از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. تحولات سیاسی حاصل از انقلاب […]

مجموعه پژوهشی «شخصیت‌های مانا» با هدف ارائه الگوهای موفق، به زندگی شخصیت‌های نیک‌نامی می‌پردازد که در عرصه دانش، فرهنگ، سیاست و اجتماع در ایران معاصر زیسته و درگذشته‌اند. کتاب «زائر خضرخان» تالیف حسین هژبریان یکی از کتاب‌های این مجموعه است که از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

تحولات سیاسی حاصل از انقلاب مشروطه در منطقه فارس و بوشهر را که تا پایان جنگ جهانی اول به صور گوناگون در عرصه سیاسی کشور نمایان شد، می‌توان با عبارت «جنبش جنوب ایران» توصیف کرد. در بوشهر این جنبش پس از پیروزی انقلاب مشروطه در قالب تشکیل «انجمن محلی» آغاز شد و پس از به توپ بستن مجلس به تصرف شهر توسط تفنگ‌چی‌های تنگستانی انجامید. آنان که تحت امر رئیسعلی دلواری بودند و از سوی سیدمرتضی اهرمی پشتیبانی معنوی می‌شدند برای مدتی بوشهر را تصرف کردند.

هر چند انگلیسی‌ها با اعزام ناو جنگی و پیاده‌سازی قشون در ساحل، توانستند بوشهر را اشغال کنند، ولی فشار مخالفان انگلستان به صورت ارسال تلگراف به مرکز و مقابله با  نفوذ این دولت، سرانجام به تخلیه شهر از سربازان اجنبی و تحویل آن به دولت ایران انجامید.

موضوع دیگری که به احساسات ضدانگلیسی در جنوب ایران دامن زد، افزایش تعداد سربازان انگلیسی مقیم بوشهر و تصمیم به اعزام قوای نظامی به شیراز به بهانه حفظ امنیت راه‌های جنوب، به ویژه جاده شیراز به بوشهر و برقراری امنیت برای کنسولگری انگلستان در شیراز بود. این بار تحریم کالاهای انگلیسی در شیراز تاثیر فراوانی بر حجم تجارت بریتانیا گذاشت؛ به نحوی که ناچار شدند با استفاده از رایزنی‌های مکرر با مقامات مرکزی، حکم تحریم را لغو کنند.

در میان شخصیت‌های موثر در «جنبش جنوب ایران» از جمله رئیسعلی دلواری، شیخ حسن چاه‌کوتاهی، ناصر دیوان کازرونی و سایر سران این جنبش تحقیقات متعددی انجام گرفته است ولی تاکنون تحقیقی مستقل در مورد زائرخضرخان به چاپ نرسیده است.

«زائر خضرخان فولادی» (اهرمی) فرزند حاج محمدعلی و ملقب به «امیر اسلام» در حدود 1280ق/1863م در روستای شمشیری از توابع دهستان باغک دیده به جهان گشود. با توجه به اینکه سن وی در هنگام مرگ (شعبان 1341/1301 ش)62 سال ثبت شده است. از دوران طفولیت و نوجوانی وی اطلاع چندانی در دست نیست. می‌توان حدس زد که آموزش‌های مقدماتی معمول آن زمان را فرا گرفته و مانند بیشتر اهالی تنگستان به مهارت‌های جنگی علاقه‌مند شده بود. گفته شده است که از کودکی هوش و نبوغی بسیار داشت. در جوانی سواری و تیراندازی و ادبیات آموخت و به شاهنامه فردوسی علاقه بسیار نشان می‌داد. به دنبال درگیری‌های میان عموزادگان خاندان تنگستانی، اوضاع منطقه تنگستان بسیار متشنج شد و هرج و مرج سراسر این منطقه را فراگرفت. بنابراین کدخدایان، از جمله محمدعلی، پدر زائر خضرخان، کدخدای باغک، علم استقلال برافراشتند و از پرداخت مالیات به خاندان تنگستانی سرباز زدند.

به دنبال اختلافات خانوادگی خاندان تنگستانی، خوانین کوچک‌تر تنگستان سر به شورش برداشتند و با ساختن برج و بارو اعلام استقلال کردند. در نتیجه درگیری‌های بعدی، اقتدار دولت مرکزی به شدت به چالش کشیده شد و نوعی حکومت خانخانی در منطقه حکمفرما شد که آشوب‌های زیادی به دنبال داشت. حکومت فارس برای اعاده قدرت خویش در سال 1315ق/1897م مجبور به اعزام اردویی نظام برای سرکوب شورشیان و یاغیان منطقه شد.

خرید و فروش اسلحه، علاوه بر تقویت بنیه مالی خوانینی مانند زائر خضرخان که در این تجارت نقش داشتند، توان نظامی وی را نیز افزایش می‌داد و همواره موجب نگرانی بریتانیا بود. انگلیسی‌ها می‌کوشیدند از طریق فشار بر دولت ایران و انعقاد قرارداد بین دولت‌های ایران و بریتانیا و همچنین شیخ مسقط، روند تجارت اسلحه را متوقف کنند یا تحت نظارت درآورند. همزمان با این اتفاقات میرزا احمدخان دریابیگی، حکمران بوشهر و بنادر به دلیل دشمنی با خاندان تنگستانی بیشترین ضربه را بر پیکر بی‌جان این خاندان وارد ساخت  و ظرف چند سال با میدان دادن به زائر خضرخان فولادی (اهرمی) زمینه کاهش قدرت و سقوط قطعی این خاندان را فراهم کرد.

دریابیگی که جدال و درگیری دائمی بین عموزادگان بر سر اهرم و تنگستان را دیده و استعداد زائرخضرخان را دریافته بود، برای تثبیت قدرت خود و تضعیف تنگستانی‌ها درصدد برآمد رقیب جدیدی برای آنان بتراشد. از این رو در سال 1318ق/1900م حکومت اهرم را که به مدت چند دهه در اختیار خاندان تنگستانی بود، به زائر خضرخان واگذار کرد. دریابیگی از این ترفند بارها استفاده کرد و به همین دلیل است که در بررسی روابط او با خوانینی چون زائرخضرخان و رئیسعلی دلواری مناسبات خصمانه و دوستانه به تناوب دیده می‌شود.

در سال 1319ق/1901م دریابیگی، حامی زائرخضرخان از حکمرانی بوشهر عزل و سالار معظم (رضاقلی خان نظام‌السلطنه مافی) به حکمرانی بوشهر و بنادر منصوب شد و تا سال 1321ق/1903م در همین سمت ماند. وی در نخستین سال حکومت خود بخشی از زمین‌های خالصه دولتی را در اهرم و خائیز خرید. زائرخضرخان که سراسر تنگستان را حوزه قدرت خود به شمار می‌آورد، از این رویداد به خشم آمد و بنای حمله به آبادی‌های متعلق به نظام‌السلطنه را نهاد. نظام‌السلطنه به ظاهر برای سرکوب اشرار و در واقع برای تثبیت مالکیت خود ازدوی مجهزی به تنگستان کشید و پس از مدتی به لطایف‌الحیل زائر خضرخان را به چنگ آورد و وی را در یک کشتی مسیر بوشهر-بندر لنگه به زنجیر کشید. این وضعیت بیش از یک سال به درازا کشید.

دریابیگی در سال 1322ق پس از سه سال دوباره به حکومت بوشهر و بنادر منصوب شد. وی نظام‌السلطنه را رقیبی خطرناک برای خود به شمار می‌آورد و می‌کوشید با تضعیف پایگاه اقتصادی وی، جایگاه خود را در منطقه جنوب ایران استحکام بخشد. بنابراین زائرخضرخان را آزاد کرد تا در بوشهر تحت نظرش باشد. زائرخضرخان با مشاهده شرایط تازه و سهل‌گیری حاکم جدید، با استفاده از فرصت از بوشهر به اهرم گریخت. از سوی دیگر برابر حکمی که تاریخ ماه رجب 1322/سپتامبر 1904 را نشان می‌دهد، حسن خان به منطقه اهرم و خائیز گمارده شده بود و مسئولیت جمع‌‌آوری و وصول مالیات این منطقه را بر عهده داشت.

به نظر می‌رسد دریابیگی تحت فشار بوده است که حسن‌خان را علی‌رغم میل باطنی در سمت خود ابقا کرده بود. اما به هر حال حسن تنگستانی هم نتوانست در برابر قدرت‌یابی زائرخضرخان بیش از چند سال مقاومت کند و ضعف دولت مرکزی که از سالیان پیش از مشروطه آغاز شده بود، موجب شد زائرخضرخان همزمان با انقلاب مشروطه با بهره گرفتن از این شرایط و ناتوانی دولت مرکزی و نماینده آن در بوشهر، بر منطقه اهرم، سمل و خائیز چیره شود.

زائرخضرخان افزون بر ضابطی و خانی تنگستان به کار زراعت و تجارت نیز می‌پرداخت. وی با شیخ‌نشین‌های جنوب خلیج‌فارس در داد و ستد بود و به روایتی نقدینه‌اش بیش از «یک کرور تومان» تخمین زده می‌شد. این نکات حساسیت مناسبات اقتصادی و تاثیر آن بر روابط سیاسی را نشان می‌دهد.

زندگی پرماجرای زائرخضرخان سرانجام در شعبان سال 1341 برابر با فروردین 1302 توسط یکی از اهالی تنگستان، که گویا از خویشاوندان زائر خضرخان و از اهالی روستای تخماری باغک بود، به پایان رسید. رکن‌زاده آدمیت نام وی را حسن فرزند غلامعلی ثبت کرده است، ولی نوه زائرخضرخان نام قاتل را زایر حسین فرزند غلامعلی عنوان کرده است. وی با سوء‌استفاده از اعتمادی که زائر خضرخان به او داشت، نقشه‌ای طرح کرد تا با آسودگی به هدف خود برسد. بنابراین پسر بزرگ وی، به نام عالی، به بهانه شکار، پسر زائرخضرخان  و تفنگچیان او را به شکارگاه باغک برد و قاتل و فرزند دیگرش به عنوان مهمان وارد محل اقامت خان شدند.

هنگامی که سام خان، فرزند زائر خضرخان برای تهیه وسایل پذیرایی او را تنها گذاشته بود، قاتل از فاصله نزدیک با شلیک گلوله زائر خضرخان را در حالی که شاهنامه در دست داشت، از پای درآورد. سام خان بعد از شنیدن صدای شلیک گلوله بلافاصله خود را به محل حادثه رساند، ولی او نیز به ضرب گلوله به خون غلتید و قاتلان گریختند. انگیزه قاتلان از این اقدام ناجوانمردانه مشخص نیست. احتمالا رقابت‌های محلی در آن بی‌تاثیر نبوده است.

کتاب «زائر خضرخان» از سری «شخصیت‌های مانا» در 144 صفحه و شمارگان 1250 نسخه به کوشش حسین هژبریان از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

ثبت نظر و نظرات

اولین نفری باش که نظرش منتشر میشه

مطالب مرتبط

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد