کتاب «فرار»؛ میهمان‌هایی که گاهی به فرار می‌اندیشیدند!

اشتراک گذاری

1 بهمن 1402

فرار اسرا از سوژه‌هایی بود که اصلاً نه در سینما و نه در کتاب‌ها به آن پرداخته نشده بود و باید سال‌ها می‌گذشت تا می‌شد به سراغش رفت.

کتاب «فرار» اثر «نسرین ساداتیان»، ۲۶ خاطره از فرار اسیران عراقی از اردوگاه‌های ایران را روایت می‌کند. این کتاب حاصل تحقیق و مصاحبه‌های نسرین ساداتیان با همراهی «اصغرعزیزی» عضو کمیسیون نگهداری اسیران عراقی است. ساداتیان معتقد است: «فرار اسرا از سوژه‌هایی بود که اصلاً نه در سینما و نه در کتاب‌ها به آن پرداخته نشده بود و باید سال‌ها می‌گذشت تا می‌شد به سراغش رفت.» گفت‌وگوی ما را بخوانید.

فرار از اردوگاه
«فرار» نشان از سال‌ها تجربه و قدرت دفاعی ایران در دوران هشت سال دفاع‌مقدس و سال‌های بعد از آن دارد. ساداتیان در «فرار» سعی کرده نقاط کور و بکری که در صفحه خاطرات مقاومت باقی مانده است را به تصویر بکشد. نسرین ساداتیان از چگونگی پرداختن به این سوژه اینطور می‌گوید: «زمانی که برای کتاب قبلی‌ام «نگاهبان» تحقیقاتم را انجام می‌دادم به این سوژه برخوردم که در اردوگاه‌های اسرای جنگی ایران فرار هم انجام شده است. هم تعداد تقریباًً زیاد بود و هم پتانسیل داستانی خوبی داشت. برای همین کار دومم را روی فرار اسرای عراقی گذاشتم. به استاد مرتضی سرهنگی پیشنهاد دادم و ایشان هم استقبال کردند.»

گذر زمان
وی با بیان اینکه فرار اسرا از سوژه‌هایی بود که اصلاً در سینما و در کتاب‌ها به آن پرداخته نشده بود و باید سال‌ها می‌گذشت تا می‌شد سراغش رفت، ادامه می‌دهد: «چون اطلاعات محرمانه بود از سال ۸۲ و بعد از تبادل کامل اسرا ما هیچ اسیر عراقی در ایران نداریم. اسناد محدودی وجود داشت که در اختیار ما قرار دادند. از همان اسناد محدود کمک گرفتم و شروع به نوشتن کتاب کردم. البته اسرای پناهنده عراقی در دولت آباد تهران و قم هستند و من با شش نفرشان ارتباط گرفتم. این‌ها در ایران پناهنده هستند و زندگی روزمره‌شان را می‌کنند، اما به خاطر بعضی احتیاط‌ها راضی به مصاحبه نشدند.»

رشادت
نویسنده کتاب به بخش‌های جذاب این روایت‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید: «همه موارد جذاب بود، اما موردی که قصد دارم به طور جداگانه آن را چاپ کنم فرار جمعه عبدالله احمد است که آقایان ماشاءالله فراهانی و حافظ در موردش صحبت کردند. همچنین یکی از فرار‌ها که آخرین داستان این کتاب هم است مربوط به خاطره خانم زینب افشار می‌شود که در بیمارستان ارتش پزشکیار بودند، درحالی‌که خانم افشار داشتند سینه اسیر عراقی را برای جراحی شیو می‌کردند، اسیر از اعتماد ایشان سوء استفاده می‌کند و تیغ را از دستش می‌قاپد و ایشان را گروگان می‌گیرد تا نقشه فرار را عملی کند. به عنوان یک خانم ایرانی عکس‌العمل خانم افشار به این قضیه خیلی زیبا بود. اینکه حاضر بود جان خودش را به خطر بیندازد، اما زحمات نیرو‌های نگه‌دارنده و آبروی نیرو‌های ایرانی نرود. این برایم خیلی جذاب بود. این خاطره را خیلی دوست داشتم.»

مثل میهمان
کتاب «فرار» به همت دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری انقلاب اسلامی گردآوری شده و از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. خانم ساداتیان در صحبت‌هایش به نکته مهمی اشاره می‌کند: «اغلب اطرافیانم احساس می‌کنند این موضوع اغراق گونه است. در حقیقت من هم اوایل که خاطرات را ضبط می‌کردم احساس می‌کردم یا اغراق می‌شود یا یک جا‌هایی دروغ می‌گویند! بعد از مصاحبه با ۱۲۰ نفری که برای سه کتابم انجام دادم به این نتیجه رسیدم که این اشخاص افراد خاص بودند که توانستند هشت سال جنگ نابرابر را اداره کنند و با پیروزی پشت سر بگذارند. تصور کنید ۶۵ هزار اسیر عراقی در اردوگاه‌های ایرانی هستند، درحالی‌که داری در جبهه‌های جنگ با آن‌ها می‌جنگی باید با این‌ها مثل میهمان برخورد کنی. چقدر انرژی، چقدر نیرو، چقدر فضا و مواد غذایی و پوشاک نیاز دارند. از سوی دیگر نیرو‌ها باید حواسشان را جمع می‌کردند که فرار نکنند. از سویی، چون قرابت مذهبی و فرهنگی بین دو ملت ایران و عراق زیاد بود این قرابت باعث شد نیرو‌های نگه‌دارنده برای کشیدن سیم خاردار دور اردوگاه از نیرو‌های احرار استفاده کنند. با این کار نشان می‌دادند ما به شما اعتماد داریم و شما دشمن ما نیستید و از طرفی آن‌قدر نیرو‌های ما قوی هستند که در صورت فرار هم موفق نمی‌شوید. قبول و باورپذیری این چیز‌ها برای اطرافیان من یک مقدار سخت است.»

بالیدن به این آدم‌ها
به گفته این نویسنده اسرای عراقی در طول این سال‌ها تنها دو مورد فرار موفق داشته‌اند که یکی به عراق رسید و یکی دیگر که پناهنده ایران شده بود و به دلیل آزادی عملی که داشت برای کار به خوزستان و از آنجا به پاکستان رفته بود. درحقیقت از اعتماد سوءاستفاده کردند، اما این‌ها در کتاب گفته نشده است، اما واقعیت دارد. ۲۶ خاطره شیرین، جذاب و خواندنی کتاب، از زبان راویان مختلفی است که از ساعت‌های اولیه فرار در محل خدمت خود حاضر و شاهد عینی فرار و حادثه‌های بعد از آن بوده‌اند. دو نفر از آن‌ها به نام سرهنگ حمید صاحب‌قلم و ستوان دوم ماشاءالله فراهانی از دنیا رفته‌اند. برخی راویان از شهرستان‌ها به تهران آمدند، بعضی هم ساکن تهران بودند و خاطراتشان را در دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری بازگو کردند. ساداتیان در پایان می‌افزاید: «در اشاره کتاب هم به فوت این دو بزرگوار پرداختم که نتوانستند کتاب را بخوانند و امیدوارم خانواده‌شان این کتاب را بخوانند و به خودشان ببالند؛ چون ما به این آدم‌ها خیلی می‌بالیم و افتخار می‌کنیم.»

 

منبع: روزنامه جوان

اشتراک گذاری

ثبت نظر و نظرات

اولین نفری باش که نظرش منتشر میشه

مطالب مرتبط

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد