گفتوگو با نویسنده کتاب «صمود»؛
از غزه تا توکیو؛ کشتی صمود چطور «آدم» پیدا میکند؟
به گزارش روابط عمومی انتشارات سوره مهر به نقل از خبرگزاری فارس: مهدی صدرالدین، مترجم کتاب «صمود» میگوید صمود، این سبک زندگی مردم غزه، دیگر تنها منحصر به جغرافیای نوار غزه نیست؛ بلکه حوادث اخیر، مثل شکستهشدن یک شیشه عطر باعث شدند تا رایحه صمود در سرتاسر جهان بپیچد و مردم دیگر کشورها نه فقط […]
به گزارش روابط عمومی انتشارات سوره مهر به نقل از خبرگزاری فارس: مهدی صدرالدین، مترجم کتاب «صمود» میگوید صمود، این سبک زندگی مردم غزه، دیگر تنها منحصر به جغرافیای نوار غزه نیست؛ بلکه حوادث اخیر، مثل شکستهشدن یک شیشه عطر باعث شدند تا رایحه صمود در سرتاسر جهان بپیچد و مردم دیگر کشورها نه فقط به خیابانها بیایند و راهپیمایی بکنند.
«چون آدم هستم.» این سادهترین و در عین حال عمیقترین پاسخی است که مهدی صدرالدین، مترجم کتاب «صُمود»، در پاسخ به چرایی اهمیت غزه برایش میدهد.
«صُمود»؛ این واژه، دیگر تنها یک لغت در زبان عربی نیست. این سبکِ زندگیِ مردم غزه است؛ مقاومتی که در میان آوار و صدای پهپادها ادامه دارد و اکنون، به باور مهدی صدرالدین، مترجم کتاب «صُمود»، «رایحهاش در سرتاسر جهان پیچیده است.»
صدرالدین که برای درک این سبک زندگی، روایت بیش از پنجاه نفر از ساکنان غزه را مطالعه و از میان آنها سیزده روایت تأثیرگذار را برای ترجمه انتخاب کرده، تجربهاش را بسیار سخت توصیف میکند. تا جایی که برای نزدیکشدن به حسوحال مردم غزه، صدای پهپادها را در تمام طول روز کار برای خود پخش میکرده است.
در ادامه گفتوگوی ما با این مترجم را خواهید خواند؛
فارس: آقای صدرالدین، چرا غزه برایتان مهم است؟
صدرالدین: چون آدم هستم. مثل این میماند که به تن کسی سوزن فرو کنید و بعد از او بپرسید، چرا دردت گرفت؟ خب مشخص است طبیعت آدم این است که وقتی سوزن به تنش فرو کنی دردش میگیرد. مگر اینکه بیحسش کرده باشی، آنوقت سوزن که هیچ، حتی شمشیر هم به تنش فرو کنی شاید دردش نگیرد. ماجرای غزه هم برای من دقیقاً همین است و خدا را هم شکر میکنم بابت این نعمت که نمیتوانم در مواجهه با درد دیگران بیتفاوت باشم.
اینکه به بچه ششماهه آب و غذا نرسد و از تشنگی جان بدهد، مهم است. اینکه دختربچهای زنده زنده در آتش جان بدهد، مهم است. اینکه پیرمردی را در صف دریافت آب و غذا برای خانوادهاش هدف قرار میدهند، مهم است. این زندگی مردم غزه مهم است؛ چون مردم دنیا اغلب فراموش میکنند آنجا در نوار غزه، انسانهایی هستند که دارند زندگی میکنند. کتاب «صمود» هم برای همین متولد شد؛ برای اینکه بین همه اخبار حملات نظامی و آمار روزانه شهدا، یادآوری کند آنجا در غزه کسانی هستند که دارند زندگی میکنند و زندگیکردن آنها مهم است.
فارس: روایتهای «صمود» را چطور گردآوری کردید؟
صدرالدین: صمود حاصل یک دغدغه و البته گرهخوردن آن دغدغه با بخشی از زندگی شخصی من بود. برای همین هم مدت قابل توجهی زمان برد تا ابعاد ایدۀ صمود برایم روشن شود و کتابی شود که الان مشاهده میکنید. جدای از منابع مجازی و شبکههای اجتماعی کاربران ساکن غزه، من بیش از پنجاه روایت مکتوب از مردم غزه را مطالعه کردم. همه هم با این هدف که سبک زندگی مردم غزه، یعنی صمود، برایم ملموس و قابل درک شود؛ اما در نهایت برای کتاب «صمود»، سیزده روایت را انتخاب کردم که هر کدام از زاویۀ خاص خودشان این سبک زندگی را روایت میکنند.
فارس: از زمان ترجمه این روایتها برایمان بگویید. حسوحال خودتان موقع خواندن و ترجمهکردن آن دردها چگونه بود؟
صدرالدین: خیلی سخت بود. آن هم نه فقط ترجمه روایتها بلکه مرور و انتخابکردن از بین آنها هم خیلی سخت بود. من برای اینکه بتوانم نزدیکترین تصویر از زندگی مردم غزه را در کتابم خلق کنم، تا جایی که برایم ممکن بود سعی میکردم به زندگی آنها نزدیک شوم. سادهترینش شاید این بود که در تمام طول روز و شب، صدای ویز ویز پرواز پهپادها در گوش مردم غزه است و هر لحظه امکان دارد آنها را هدف بگیرند؛ برای همین من هم بعضی روزهایی که مشغول کار این کتاب بودم، در تمام طول آن روز صدای ضبطشده پرواز پهپاد را برای خودم پخش میکردم تا به این تجربه عادی مردم غزه برسم. جدای از آن، خود محتوای روایتها هم البته محتوای سخت و سنگینی بود. بعضی از راویان کتاب هم حین ترجمه «صمود» یا مدت کوتاهی پیش از این که من کار کتاب را شروع کنم، به شهادت رسیده بودند و ترجمه تجربه زندگی کسی که به شهادت رسیده بود، تجربه دردناک و دشواری برایم بود.
فارس: ترجمه کدام روایت برای شما سنگینتر بود؟
صدرالدین: سؤال سختی است؛ چون من همانطور که گفتم، با هرکدام از روایتهای کتاب زندگی کردم؛ اما چنانکه در بخش ابتدایی کتاب «صمود» هم به آن اشاره کردهام، اولین روایت کتاب به قلم شهید رفعت العرعیر، روایت دردآور یا به قول شما سنگینی بود؛ چون ایشان هم مدت کوتاهی قبل از شروع ترجمه کتاب به شهادت رسید و هم معلم و چراغ راه مردم غزه بود برای اینکه زندگیشان را برای مردم دنیا روایت کنند و به قول خودش به همه جهان بفهمانند که «ما عدد نیستیم».
برچسب ها:
آخرین مطالب
-

«سیلیاری» منتشر شد
15 آبان 1404
-

روایت سمانه بایرامی از باستانی پاریزی؛ تاریخ با زبانی شیرین و ساده
13 آبان 1404
-

روایتی از سرگذشت پسته: از رفسنجان تا کالیفرنیا
13 آبان 1404
-

«آن سوی دیوار»؛ ماجرای عبور از دیوار سلطه آمریکا
12 آبان 1404
-

خاطرات حبیبالله بیطرف از تسخیر لانه جاسوسی نقد میشود
12 آبان 1404
-

سفرنامهای مستند برای شناخت ایران و چهره واقعی مدعیان آزادی
10 آبان 1404
-

چکیده تلاشی ۳۰ساله برای روایت درست بحران
9 آبان 1404
-

«روی ماه دی»؛ روایت سه نسل مجاهدت مادری جنوبی/ مستند داستانی خلا تاریخ شفاهی را پر میکند
8 آبان 1404
-

«نام دیگرش باران» از بهترین مجموعهرباعیهای پانزده سال اخیر است
7 آبان 1404
-

روایتی از پیشرفت و خودباوری در ساخت متروی تهران
7 آبان 1404
ثبت نظر و نظرات
مطالب مرتبط
-
-
«برادران قاسم»؛ روایتی از عملیات والفجر ۸
-
3 آبان 1404
-
-
-
«لعبتکان»؛ سفری در شاهنامه با دید مدرن
-
30 مهر 1404
-
-
-
روایتهای ناشنیده از قهرمانان گمنام پشت خاکریز
-
27 مهر 1404
-
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.